سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هروقت دیدی تنها شدی بدون خدا همه رو بیرون کرده تا خودت باشی و خودش ...
درباره ما

یاران شتاب کنید...گویند قافله­ ای در راه است که گنهکاران را در آن راهی نیست، آری گنهکاران را راهی نیست، اما پشیمانان را می­ پذیرند. (شهید سید مرتضی آوینی)
لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
مطالب اخیر وبگاه

این مصاحبه در شماره 33 ماهنامه «پناه» (نشریه بسیج دانشجویی دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد) به چاپ رسیده است.
                     ..::: قسمت دوم :::..

  1. به عقیده­ ی شما بحث آیات ناسخ و منسوخ چگونه باید تبیین شود؟ آیا نظر آیت الله خویی مبنی بر اینکه تنها یک آیه­ ی ناسخ و یک آیه­ دکتر مجید معارفی منسوخ داریم درست است؟
  2. آیا نظری داشتید که هم اکنون مردود بدانیدش؟
  3. آیا سرفصل­های رشته علوم قرآن و حدیث کاربردی هست؟ نیاز به تغییر و تحول ندارند؟ 
  4. آیا فارغ التحصیلان این رشته واقعاً پاسخگوی نیازهای جامعه­ ی کنونی ما هستند؟
  5. یک دانشجوی علوم قرآنی چگونه می­ تواند سواد قرآنی کسب کند؟
    استفاده از این مطلب با ذکر منبع بلامانع می باشد.

1.      به عقیده­ ی شما بحث آیات ناسخ و منسوخ چگونه باید تبیین شود؟ آیا نظر آیت الله خویی مبنی بر اینکه تنها یک آیه­ی ناسخ و یک آیه­ی منسوخ داریم درست است؟

اصل بحث ناسخ و منسوخ یک بحث قرآنی است: «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا»[1]، بنابراین هیچ مسلمانی که ملتزم و متعهد به قرآن است اصل ناسخ و منسوخ را انکار نمی­کند، یعنی نمی­تواند انکار کند. منتهی آنچه که مهم است تفسیر صحیح بحث نسخ است. اکثر عالمان اسلامی از قدیم تا به امروز در«مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ»، «آیه» را عبارت از آیه­ای از آیات قرآن می­دانند که حاوی حکمی از احکام شرعی باشد. لذا معمولاً بحث نسخ را در حوزه­ی احکام و مسائل شرعی می­برند و می­گویند گاهی حکمی موقتی جعل می­شد (اگر چه مخاطبان آن، موقتی بودن آن را درک نکرده و آن را حکمی دائمی تصور می­کردند)، ولی بعد از مدتی که زمان آن حکم - که خداوند به آن واقف است - به سر می­آمد، حکم بعدی به عنوان ناسخ نازل می­شد. این نظر، نظر معروف است. بنده نیز بر همین عقیده هستم، بدون مبالغه در تعداد منسوخات؛ قاعدتاً منسوخات از تعداد انگشتان دست تجاوز نمی­کند. در کنار این نظر که نظر عموم عالمان شیعه و سنی است، تفسیرهای دیگری هم در مورد آیه­ی نسخ وجود دارد. مثلاً بعضی­ها «آیه» را به معنای شریعت گرفته­اند. در این جا نسخ شریعتی به وسیله­ی شریعت دیگر اتفاق می­افتد. یعنی شریعت موسی علیه السلام با آمدن شریعت عیسی علیه السلام منسوخ شد، و شریعت عیسی علیه السلام با آمدن شریعت محمدی(صلی الله علیه و آله)؛ و این خداوند است که تواناست بر این که گاهی دینی را جایگزین دین دیگر بکند. بعضی از دانشمندان نظیر علامه عسکری (ره) معتقدند که ناسخ و منسوخ فراتر از نسخ شرایع، دامن احکام را هم می­تواند بگیرد؛ منسوخ، ریشه در وحی بیانی دارد (ایشان نوعی از وحی را به عنوان وحی بیانی تعریف می­کند که همان سنت پیامبر(ص) است) و ناسخ، ریشه در قرآن دارد. به عنوان مثال آیات تغییر قبله، که ناسخ قبله از مسجد الاقصی به مسجد الحرام است. ولی ما در قرآن آیه و حکمی نداریم دال بر اینکه به سمت بیت المقدس نماز بخوانید. حال سؤال اینجاست که آیا مسلمانان بی مبنا به سمت بیت المقدس نماز می­خواندند؟! قاعدتاً نه، آن­ها به دستور پیامبر(ص) این کار را انجام می­دادند. چون پیامبر(ص) اختیار تشریع دارد و صاحب شریعت است. بنابراین آن حکم، حکمی دینی بوده با تعیین پیامبر(ص)، که «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى»[2]. اما ناسخ آن در قالب آیه ای از آیات قرآن آمده است.

2.      آیا نظری داشتید که هم اکنون مردود بدانیدش؟

نمی شود گفت کاملاً به مردود بودنش رسیدم، ولی در مقابل بعضی از نظریه­های علمی نظریه­ی جدید یا هم عرض ارائه کرده ام. مثلاً در تاریخ حدیث یک بحثی داریم به نام «اصول اربعمائه» (اصول چهارصدگانه). در این بحث معمولاً حدیث­پژوهان بر این اعتقادند که مراد از اصول اربعمائه، چهارصد کتاب از نوع اصول حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام است. یعنی در بین اصحاب ائمه بعضی­ها جزواتی از احادیث ائمه را جمع آوری می­کردند که هر جزوه یک اصل بوده، در نتیجه هزاران اصل به وجود آمده و معتبر ترین آنها چهارصد اصل بوده مشهور به اصول اربعمائه. بنابراین «چهارصد اصل»، از جنس «چهارصد کتاب» خواهد بود. این نظر، نظر بسیار مشهوری است. بنده نیز این نظر را در کتاب «پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه» به گستردگی نوشته­ام. حتی صاحبان اصول اربعمائه را تا حد امکان شناسایی کرده­ام. اما در کتاب «تاریخ عمومی حدیث» مخصوصاً در ویراست جدید آن، بر پایه­ی دلایل و شواهدی به یک نظر دوم رسیدم و آن این که ممکن است مراد از اصل، «یک قانون و قاعده­ی علمی» باشد. و مراد از اصول اربعمائه، چهارصد قاعده­ی علمی است. مثلاً ما می­گوییم یکی از اصل­هایی که در سنت ما وارد شده، اصل «لاضرر» است. همین که پیغمبر(ص) می­گوید: «لاضرر و لا ضرار فی الاسلام»، این یک اصل و قاعده­ی عملی است. اصل به معنایی که امام صادق(ع) می­گویند: «ما من شیءٍ إلا و له اصلٌ فی الکتاب أو سنه». هیچ حکم دینی نیست جز اینکه اصلی (ریشه ای) در کتاب و سنت داشته باشد. که اخیراً بنده متمایل شدم که مراد از اصول اربعمائه، چهارصد قاعده­ی فقهی باشد که ائمه علیهم السلام در اختیار اصحاب قرار دادند و آنان نیز به ما منتقل کرده­اند. 

3.      آیا سر فصل­های رشته علوم قرآن و حدیث کاربردی هست؟ نیاز به تغییر و تحول ندارند؟

طبق قوانین موجود در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری سرفصل­های دروس هر رشته در هر مقطعی باید هر پنج سال بازنگری و ویرایش شود. در دانشگاه­های بزرگ این موضوع حتماً مراعات می­شود. در دانشگاه تهران هم ما در مقطع لیسانس سرفصل­های دروس رشته­ی علوم قرآن و حدیث را بازنگری و به روز کردیم، همین کار را برای مقطع فوق لیسانس هم انجام دادیم و برای تأیید به دانشگاه تهران فرستادیم، در مقطع دکتری هم مشغول بازنگری هستیم. این یک تلاش علمی است که در همه­ی رشته­ها جاری است، در رشته­ی ما هم کمابیش مورد توجه قرار گرفته است.

4.      آیا فارغ التحصیلان این رشته واقعاً پاسخگوی نیازهای جامعه­ی کنونی ما هستند؟

یکی از انتقاداتی که وجود دارد و بنده نمی­دانم مسئول پاسخ دادن به این انتقاد چه مقام و مرجعی است؛ این است که در جامعه­ی ما کمتر رابطه­ای بین دانشگاه (به عنوان یک بازار برای برای تربیت نیروی علمی) و جامعه (به عنوان یک بازار برای به کارگیری نیروهای علمی) وجود دارد؛ دانشگاه­ها بر اساس ظرفیت ها، نیروی متخصص و امکاناتشان دانشجو را جذب می­کنند و پرورش می­دهند، بعد این دانشجو وارد جامعه شده و متقاضی شغل می­شود. قاعدتاً با مدرک لیسانس بازار کار بسیار کم است. برخی ممکن است بتوانند در آموزش و پرورش جذب شوند، ولی خیلی­ها هم ممکن است بیکار بمانند. این بخاطر این است که از اول یک رابطه­ی مستقیمی بین این دو مرکز تعریف نشده است. حال ممکن است در بعضی از رشته­ها تعریف شده باشد ولی در رشته­ی الهیات فعلاً چنین تعریفی دیده نمی­شود. به همین دلیل ما دانشجویان لیسانس را از سال اول توجیه و تشویق می­کنیم که با توجه به اینکه امکان جذب بازار کار شدن در مقطع لیسانس، کم است، حال که وارد این رشته شدید تا دکترا پیش بروید. وقتی کسی دکترا می­گیرد، حداقلِ آن این است که می­شود یک محقق آزاد؛ می­تواند به صورت یک محقق کار کند، کتاب بنویسد، پژوهش کند و حتی از این راه، درآمد و شهرت کسب کند. ضمن اینکه هنوز دانشگاه­های ما برای جذب نیروهای دکتری علاقمند هستند و بر حسب نیاز، فارغ التحصیلان مقطع فوق لیسانس و دکتری را جذب می­کنند.

5.      یک دانشجوی علوم قرآنی چگونه می­تواند سواد قرآنی کسب کند؟

اگر دانشجوی علوم قرآنی تصور می­کند که با فراغت از تحصیل حتی در مقطع دکتری یک قرآن شناس و حدیث پژوه کامل و جامع می­شود؛ بنده عرض می­کنم چنین تصوری باطل است. به طور کلی در دانشگاه­ها این ظرفیت، زمان و امکانات وجود ندارد که یک فرد را به شکل جامع الاطراف پرورش دهند. اما اگر دانشگاه بتواند روش تحقیق را واقعاً درست به دانشجو یاد بدهد و انگیزه­های علم پژوهی را در دانشجو به وجود بیاورد و همچنین بتواند مسائل یک رشته را جلوی چشم یک دانشجو بگذارد و دانشجو گره­های آن رشته را متوجه شود، آن وقت دیگر دانشجو به درس­های محدودی که در قالب واحد درسی ارائه می­دهند اکتفا نمی­کند. جلو می­رود و موفق می­شود که خودش با تکیه بر وجود خودش، با تکیه بر پایه­های فکری خودش مرزهای دانش را در حوزه­ی علوم قرآن، حدیث و تفسیر طی کند و به افق­های دوردست این رشته برسد. این رسالت دانشگاه است؛ ضمن اینکه درس­هایی را خوب ارائه دهند، در عین حال دانشجو را با مسائل بدیع آشنا کنند. گاهی این مسأله­ها در قالب پایان نامه­های فوق لیسانس و دکتری و یا مقاله­های علمی- پژوهشی در دستور کار پژوهش قرار می­گیرند و باعث تولید علم می­شوند. گاهی هم ممکن است دانشجو بعد از اینکه فارغ التحصیل شد تازه متوجه شود که چه مسائلی هست که باید روی آن­ها فکر کند و آن­ها را مورد پژوهش قرار دهد.

به هر حال دانشگاه با نظام محدود به واحدهای درسی نمی­تواند تمام ریزه­کاری­های یک علم را به مخاطبان خودش منتقل کند. چنین توقعی هم نباید داشته باشیم. نظام دانشگاه از این جهت متفاوت با نظام حوزه­های علمیه است. جز این که إن­شاءالله دانشجویان با تلاش و کوشش خودشان باید بتوانند راه را طی کنند و حتی بعد از فراغت از تحصیل خط مطالعه و تحقیق را کنار نگذارند و ادامه بدهند.

در آخر برای همه­ ی کسانی که رشته علوم قرآنی یا رشته علوم قرآن و حدیث را انتخاب کرده­اند آرزوی موفقیت می­کنم.
____________________

[1]   - بقره (2): 106.
[2]
   - نجم (53): 3.




نویسنده پناه قرآن در یکشنبه 90/12/14 | نظر

طراحی و کدنویسی قالب : -

Web Template By : Samentheme.ir

آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسب‌ها
طراح قالب
ثامن تم