درباره ما
یاران شتاب کنید...گویند قافله ای در راه است که گنهکاران را در آن راهی نیست، آری گنهکاران را راهی نیست، اما پشیمانان را می پذیرند. (شهید سید مرتضی آوینی) لینک های ویژه
پیوندهای روزانه
دیگر امکانات
|
این مصاحبه در شماره 33 ماهنامه «پناه» (نشریه بسیج دانشجویی دانشکده تربیت مدرس قرآن مشهد) به چاپ رسیده است.
1. به عقیده ی شما بحث آیات ناسخ و منسوخ چگونه باید تبیین شود؟ آیا نظر آیت الله خویی مبنی بر اینکه تنها یک آیهی ناسخ و یک آیهی منسوخ داریم درست است؟ اصل بحث ناسخ و منسوخ یک بحث قرآنی است: «مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ أَوْ نُنسِهَا نَأْتِ بِخَیْرٍ مِّنْهَا أَوْ مِثْلِهَا»[1]، بنابراین هیچ مسلمانی که ملتزم و متعهد به قرآن است اصل ناسخ و منسوخ را انکار نمیکند، یعنی نمیتواند انکار کند. منتهی آنچه که مهم است تفسیر صحیح بحث نسخ است. اکثر عالمان اسلامی از قدیم تا به امروز در«مَا نَنسَخْ مِنْ آیَةٍ»، «آیه» را عبارت از آیهای از آیات قرآن میدانند که حاوی حکمی از احکام شرعی باشد. لذا معمولاً بحث نسخ را در حوزهی احکام و مسائل شرعی میبرند و میگویند گاهی حکمی موقتی جعل میشد (اگر چه مخاطبان آن، موقتی بودن آن را درک نکرده و آن را حکمی دائمی تصور میکردند)، ولی بعد از مدتی که زمان آن حکم - که خداوند به آن واقف است - به سر میآمد، حکم بعدی به عنوان ناسخ نازل میشد. این نظر، نظر معروف است. بنده نیز بر همین عقیده هستم، بدون مبالغه در تعداد منسوخات؛ قاعدتاً منسوخات از تعداد انگشتان دست تجاوز نمیکند. در کنار این نظر که نظر عموم عالمان شیعه و سنی است، تفسیرهای دیگری هم در مورد آیهی نسخ وجود دارد. مثلاً بعضیها «آیه» را به معنای شریعت گرفتهاند. در این جا نسخ شریعتی به وسیلهی شریعت دیگر اتفاق میافتد. یعنی شریعت موسی علیه السلام با آمدن شریعت عیسی علیه السلام منسوخ شد، و شریعت عیسی علیه السلام با آمدن شریعت محمدی(صلی الله علیه و آله)؛ و این خداوند است که تواناست بر این که گاهی دینی را جایگزین دین دیگر بکند. بعضی از دانشمندان نظیر علامه عسکری (ره) معتقدند که ناسخ و منسوخ فراتر از نسخ شرایع، دامن احکام را هم میتواند بگیرد؛ منسوخ، ریشه در وحی بیانی دارد (ایشان نوعی از وحی را به عنوان وحی بیانی تعریف میکند که همان سنت پیامبر(ص) است) و ناسخ، ریشه در قرآن دارد. به عنوان مثال آیات تغییر قبله، که ناسخ قبله از مسجد الاقصی به مسجد الحرام است. ولی ما در قرآن آیه و حکمی نداریم دال بر اینکه به سمت بیت المقدس نماز بخوانید. حال سؤال اینجاست که آیا مسلمانان بی مبنا به سمت بیت المقدس نماز میخواندند؟! قاعدتاً نه، آنها به دستور پیامبر(ص) این کار را انجام میدادند. چون پیامبر(ص) اختیار تشریع دارد و صاحب شریعت است. بنابراین آن حکم، حکمی دینی بوده با تعیین پیامبر(ص)، که «وَمَا یَنطِقُ عَنِ الْهَوَى»[2]. اما ناسخ آن در قالب آیه ای از آیات قرآن آمده است. 2. آیا نظری داشتید که هم اکنون مردود بدانیدش؟ نمی شود گفت کاملاً به مردود بودنش رسیدم، ولی در مقابل بعضی از نظریههای علمی نظریهی جدید یا هم عرض ارائه کرده ام. مثلاً در تاریخ حدیث یک بحثی داریم به نام «اصول اربعمائه» (اصول چهارصدگانه). در این بحث معمولاً حدیثپژوهان بر این اعتقادند که مراد از اصول اربعمائه، چهارصد کتاب از نوع اصول حدیثی اصحاب ائمه علیهم السلام است. یعنی در بین اصحاب ائمه بعضیها جزواتی از احادیث ائمه را جمع آوری میکردند که هر جزوه یک اصل بوده، در نتیجه هزاران اصل به وجود آمده و معتبر ترین آنها چهارصد اصل بوده مشهور به اصول اربعمائه. بنابراین «چهارصد اصل»، از جنس «چهارصد کتاب» خواهد بود. این نظر، نظر بسیار مشهوری است. بنده نیز این نظر را در کتاب «پژوهشی در تاریخ حدیث شیعه» به گستردگی نوشتهام. حتی صاحبان اصول اربعمائه را تا حد امکان شناسایی کردهام. اما در کتاب «تاریخ عمومی حدیث» مخصوصاً در ویراست جدید آن، بر پایهی دلایل و شواهدی به یک نظر دوم رسیدم و آن این که ممکن است مراد از اصل، «یک قانون و قاعدهی علمی» باشد. و مراد از اصول اربعمائه، چهارصد قاعدهی علمی است. مثلاً ما میگوییم یکی از اصلهایی که در سنت ما وارد شده، اصل «لاضرر» است. همین که پیغمبر(ص) میگوید: «لاضرر و لا ضرار فی الاسلام»، این یک اصل و قاعدهی عملی است. اصل به معنایی که امام صادق(ع) میگویند: «ما من شیءٍ إلا و له اصلٌ فی الکتاب أو سنه». هیچ حکم دینی نیست جز اینکه اصلی (ریشه ای) در کتاب و سنت داشته باشد. که اخیراً بنده متمایل شدم که مراد از اصول اربعمائه، چهارصد قاعدهی فقهی باشد که ائمه علیهم السلام در اختیار اصحاب قرار دادند و آنان نیز به ما منتقل کردهاند. 3. آیا سر فصلهای رشته علوم قرآن و حدیث کاربردی هست؟ نیاز به تغییر و تحول ندارند؟ طبق قوانین موجود در وزارت علوم، تحقیقات و فناوری سرفصلهای دروس هر رشته در هر مقطعی باید هر پنج سال بازنگری و ویرایش شود. در دانشگاههای بزرگ این موضوع حتماً مراعات میشود. در دانشگاه تهران هم ما در مقطع لیسانس سرفصلهای دروس رشتهی علوم قرآن و حدیث را بازنگری و به روز کردیم، همین کار را برای مقطع فوق لیسانس هم انجام دادیم و برای تأیید به دانشگاه تهران فرستادیم، در مقطع دکتری هم مشغول بازنگری هستیم. این یک تلاش علمی است که در همهی رشتهها جاری است، در رشتهی ما هم کمابیش مورد توجه قرار گرفته است. 4. آیا فارغ التحصیلان این رشته واقعاً پاسخگوی نیازهای جامعهی کنونی ما هستند؟ یکی از انتقاداتی که وجود دارد و بنده نمیدانم مسئول پاسخ دادن به این انتقاد چه مقام و مرجعی است؛ این است که در جامعهی ما کمتر رابطهای بین دانشگاه (به عنوان یک بازار برای برای تربیت نیروی علمی) و جامعه (به عنوان یک بازار برای به کارگیری نیروهای علمی) وجود دارد؛ دانشگاهها بر اساس ظرفیت ها، نیروی متخصص و امکاناتشان دانشجو را جذب میکنند و پرورش میدهند، بعد این دانشجو وارد جامعه شده و متقاضی شغل میشود. قاعدتاً با مدرک لیسانس بازار کار بسیار کم است. برخی ممکن است بتوانند در آموزش و پرورش جذب شوند، ولی خیلیها هم ممکن است بیکار بمانند. این بخاطر این است که از اول یک رابطهی مستقیمی بین این دو مرکز تعریف نشده است. حال ممکن است در بعضی از رشتهها تعریف شده باشد ولی در رشتهی الهیات فعلاً چنین تعریفی دیده نمیشود. به همین دلیل ما دانشجویان لیسانس را از سال اول توجیه و تشویق میکنیم که با توجه به اینکه امکان جذب بازار کار شدن در مقطع لیسانس، کم است، حال که وارد این رشته شدید تا دکترا پیش بروید. وقتی کسی دکترا میگیرد، حداقلِ آن این است که میشود یک محقق آزاد؛ میتواند به صورت یک محقق کار کند، کتاب بنویسد، پژوهش کند و حتی از این راه، درآمد و شهرت کسب کند. ضمن اینکه هنوز دانشگاههای ما برای جذب نیروهای دکتری علاقمند هستند و بر حسب نیاز، فارغ التحصیلان مقطع فوق لیسانس و دکتری را جذب میکنند. 5. یک دانشجوی علوم قرآنی چگونه میتواند سواد قرآنی کسب کند؟ اگر دانشجوی علوم قرآنی تصور میکند که با فراغت از تحصیل حتی در مقطع دکتری یک قرآن شناس و حدیث پژوه کامل و جامع میشود؛ بنده عرض میکنم چنین تصوری باطل است. به طور کلی در دانشگاهها این ظرفیت، زمان و امکانات وجود ندارد که یک فرد را به شکل جامع الاطراف پرورش دهند. اما اگر دانشگاه بتواند روش تحقیق را واقعاً درست به دانشجو یاد بدهد و انگیزههای علم پژوهی را در دانشجو به وجود بیاورد و همچنین بتواند مسائل یک رشته را جلوی چشم یک دانشجو بگذارد و دانشجو گرههای آن رشته را متوجه شود، آن وقت دیگر دانشجو به درسهای محدودی که در قالب واحد درسی ارائه میدهند اکتفا نمیکند. جلو میرود و موفق میشود که خودش با تکیه بر وجود خودش، با تکیه بر پایههای فکری خودش مرزهای دانش را در حوزهی علوم قرآن، حدیث و تفسیر طی کند و به افقهای دوردست این رشته برسد. این رسالت دانشگاه است؛ ضمن اینکه درسهایی را خوب ارائه دهند، در عین حال دانشجو را با مسائل بدیع آشنا کنند. گاهی این مسألهها در قالب پایان نامههای فوق لیسانس و دکتری و یا مقالههای علمی- پژوهشی در دستور کار پژوهش قرار میگیرند و باعث تولید علم میشوند. گاهی هم ممکن است دانشجو بعد از اینکه فارغ التحصیل شد تازه متوجه شود که چه مسائلی هست که باید روی آنها فکر کند و آنها را مورد پژوهش قرار دهد. به هر حال دانشگاه با نظام محدود به واحدهای درسی نمیتواند تمام ریزهکاریهای یک علم را به مخاطبان خودش منتقل کند. چنین توقعی هم نباید داشته باشیم. نظام دانشگاه از این جهت متفاوت با نظام حوزههای علمیه است. جز این که إنشاءالله دانشجویان با تلاش و کوشش خودشان باید بتوانند راه را طی کنند و حتی بعد از فراغت از تحصیل خط مطالعه و تحقیق را کنار نگذارند و ادامه بدهند. در آخر برای همه ی کسانی که رشته علوم قرآنی یا رشته علوم قرآن و حدیث را انتخاب کردهاند آرزوی موفقیت میکنم. برچسب ها : مصاحبهدکتر مجید معارف
نویسنده پناه قرآن در یکشنبه 90/12/14 | نظر
Web Template By : Samentheme.ir |
آرشیو مطالب
پیوندهای وبگاه
برچسبها
طراح قالب
|