روایت شهید آوینی از محرم در «فتح خون»
ای تشنگان کوثر ولایت! بیایید... من سرچشمه را یافتهام. وا اسفا! باطن قبله را رها کردهاید و بر گرد دیوارهایی سنگی میچرخید؟ بیایید... باطن قبله اینجاست. به خدا، اگر نبود که خداوند خود اینچنین خواسته، میدیدی کعبه را که به طواف امام آمده است و حجرالاسود را میدیدی که با او بیعت میکند. مگر نه اینکه انسان کامل، غایت تکامل عالم است؟ ...ای امت آخر! بر شما چه رفته است؟ مگر تا کجا میتوان در محاق غفلت و کوری فرو شد که خورشید را نشناخت؟
معاویه مرده است و یزید بر خلافت خویش از مردم بیعت میگیرد. آیا میتوان دست بیعت به یزید داد و آنگاه باز هم به جانب قبله نماز گزارد؟ یزید که قبله نمیشناسد، یزید که نماز نمیگزارد. چه رفته است شما را ای امت آخر؟
... مکه، مدینه، بصره... دمشق. آیا در این دیار خاموشان زندهای باقی نمانده است که سحر شیطان او را از خویشتن نربوده باشد؟ آیا کسی هست که روح خویش را به شیطان نفروخته باشد؟ وا محمدا! چرا هیچ دستی و علمی از هیچ جا به یاری حق بلند نمیشود؟ آیا همهی دستها را بریدهاند؟ زبانها را نیز؟ پس چرا هیچ فریادی به دادخواهی برنخاسته است؟
حضرت امام حسین (علیه السلام) از روز جمعه سوم شعبان که قافلهی عشق به مکه رسیده است تا هشتم ذیالحجه که مکه را ترک خواهد کرد، چهار ماه و چند روز در این شهر توقف داشته است... چهار ماه و چند روز. نه، واقعه آنهمه شتابزده روی نداده است که کسی فرصت اندیشیدن در آن را نیافته باشد... و با اینهمه، از هیچ شهری جز کوفه ندایی بر نخاست. ما کوفیان را بیوفا میدانیم، مظهر بیوفایی، و این حق است؛ اما آیا نباید پرسید که از کوفه گذشته، چرا از مکه و مدینه و بصره و دمشق نیز دستی به یاری حق از آستین بیرون نیامد جز آن هفتاد و چند تن که شنیدهاید و شنیدهایم؟ اگر نیک بیندیشیم، شاید انصاف این باشد که بگوییم باز هم کوفیان! که در آن سرزمین اموات، جز از کوفه جنبشی برنخاست؛ باز هم کوفیان!
فصل انجماد رسیده و قلبها نیز یخ زده بود. حیات قلب در گریه است و آن «قتیل العبرات» کشته شد تا ما بگرییم و... خورشید عشق را به دیار مردهی قلبهایمان دعوت کنیم و برفها آب شوند و فصل انجماد سپری شود.
مدینه، سرزمین انصار و مقصد هجرت رسول اکرم، رضا به هجرت فرزند رسول خدا داد و خاموش ماند. آیا راست است که چون مرکز خلافت از مدینه به کوفه انتقال یافت، مدینةالرسول آسوده از دغدغهی خاطر، تن به تنآسایی و عافیتطلبی سپرد؟ و اگر حق جز این است، چرا آنگاه که حسین (علیه السلام) مدینه را به قصد مکه ترک گفت، واکنشی آنچنان که شایسته است از مردم دیده نشد؟
... مکه نیز خود را به تغافل سپرد و کناره گرفت و منتظر ماند تا کار به پایان رسد.
در بصره نیز جز دو قبیله از قبایل پنجگانهی شهر، امام را پاسخی شایسته نگفتند و آن دو قبیله نیز تا خود را به صحرای کربلا برسانند، کار از کار گذشته بود.
اما دمشق، از آغاز، قلمرو معاویة بن ابیسفیان و والیانی از زمرهی او بود و آنان در طول این سالها با دغلبازی کار را بدانجا کشیده بودند که عداوت مردم شام با علی بن ابیطالب صبغهای دینی یافته بود.
... و بالاخره کوفه _ چه آهنگ ناخوشایندی دارد این نام، و چه بار سنگینی از رنج با خود میآورد! باری به سنگینی همهی رنجهایی که علی (علیه السلام) از کوفیان کشید... بگذار رنجهای زهرا و حسن و حسین را نیز بر آن بیفزایم؛ باری به سنگینی همهی رنجی که در این آیهی مبارکه نهفته است: لقد خلقنا الانسان فی کبد.آه چه رنجی! goftomanedini.com
نویسنده پناه قرآن در چهارشنبه 89/9/24 |
نظر
نویسنده پناه قرآن در یکشنبه 89/9/21 |
نظر
تقارن هفته ی بسیج و دهه ی امامت و ولایت و عید سعید غدیر برهمه ی بسیجیان ولایتمدار مبارک باد.
نویسنده پناه قرآن در پنج شنبه 89/9/4 |
نظر
گزیده ای از بیانات رهبر معظم انقلاب در تجمع 110هزار نفری بسیجیان
امروز مجموعه بسیج عظیم مردمی، بسیج مستضعفان در کشور ما یک حقیقت روشن و آشکار است. شما یک مجموعهای هستید از بوستان عظیم بسیج در کشور، این بوستان را امام بزرگوار به وجود آورد و با کلمات خود و منش خود آن را آبیاری کرد و این نهالها بحمدالله روز به روز بالندهتر و مثمرتر شده است.
امروز بسیج در کشور ما یک حقیقت عظیم و غیرقابل انکار و بینظیری است. درست است که تبلیغات دشمنان و به تبع آنها منادیان طرفدار آنها در داخل کشور بسیج را سعی میکنند کوچک کنند، تحقیر کنند یا اهانتی به بسیج بکنند؛ به خود کلام خدا هم اهانت کردند. به خود پیامبر هم اهانت کردند، چیزی که در باطن دارای عظمت و درخشندگی است با اهانت اهانتکنندگان و تهمت تهمت زنندگان نه کوچک میشود و نه از درخشندگی آن کاسته میشود.بسیج امروز در کشور ما یک حقیقت عظیم و درخشنده است و نمونهای دیگر هم ندارد.
بسیج، بسیج دلهاست. بسیج جانهاست. بسیج عواطف، اعتقادات و ایمانهاست و همین است که به کار یک ملت در روز سخت میآید. آنروزی که ملتها دچار مشکلات بشوند، آنجا جسم ها فایدهای ندارد، دلها باید در میدان باشند، خط شکن باشند،آنهایی که خط شکنی کردند لزوما جسمهای نیرومندی نداشتند، دلها و ایمانهای محکمی داشتند که توانستند کوهها را بشکافند.راههای دشوار را طی کنند، لغزشگاهها را پشتسر بگذارند و خود را به منزل برسانند.
سیج دارای یک جهت و یک بعد و متوجه یک منظور نیست. بسیج با اینکه هنر نظامی دارد و در میدان نبرد در خطوط مقدم هرجا که لازم بوده است قرار گرفته و سختترین به عهده گرفته و انجام داده است، همه کاره است. یعنی همه میدانها بسیج وقتی حضور داشته باشد، پیشرو است، پیشتاز است. امروز جوانان بسیجی ما در میدان علم هم پیشرو و پیشتازند.
اساتید بسیجی ما هم در کار علمی جزو موفقترینها هستند. هنرمندان بسیجی ما هم آنکسانی که وارد میدان هنر شدهاند با روح بسیج وارد شدند، موفقیتهای بیشتر و بهتری پیدا کردند و مخاطبان بیشتری را توانستند جذب کنند.
در هر میدانی با روحیه بسیجی ، اخلاص بسیجی ، ایمان بسیجی ، با شجاعت و شهامت بسیجی و قدرت و ابتکار بسیجی وقتی وارد بشوند میتوانند کارهای بزرگی را انجام بدهند این حقیقت بسیج است. عزیزان بسیجی این را قدر بدانند، ارکان بسیجی بودن را در خودشان تقویت کنند. ارکانی دارد. این ارکان را روز به روز همه باید در خود تقویت کنیم.
جوانان عزیز، بارها گفتهایم در درجه اول روحیه اخلاص است؛ روحیه اخلاص را روحیه بصیرت است. این اخلاص و بصیرت روی هم اثر میگذارند هرچه بصیرت شما بیشتر باشد شما را به اخلاص عمل نزدیکتر میکند. هرچه مخلصانهتر عمل کنید خدای متعال بصیرت شما را بیشتر میکند. خداوند ولی شماست هرچه به خدا نزدیکتر باشید، بصیرت شما بیشتر خواهد شد، حقایق را بیشتر میبینید، نور که بود انسان حقایق و واقعیات را میتواند مشاهده کند. وقتی نور نباشد انسان واقعیات را هم نمیتواند ببیند.
وقتی هواهای نفس که طاغوت حقیقیاند و بدتر از فرعوناند در وجود ما، جلوی چشم ما را بگیرند، وقتی جاهطلبیها، حسادتها ، دنیاطلبیها،هواپرستیها، شهوترانیها جلوی چشم ما را بگیرند واقعیات را هم نمیتوانیم مشاهده کنیم. دیدید بعضیها واقعیات جلوی چشم را نتوانستند ببینند، نتوانستند تشخیص دهند، در فتنه طراحی شده پیچیده سال 88 حقایقی جلوی چشم مردم بود، یک عدهای نگذاشتند این حقایق را ببینند، بفهمند، ندیدند ، نفهمیدند. وقتی در یک کشور فتنهگرانی پیدا میشوند که برای جاهطلبی خودشان، برای دستیافتن به قدرت ، برای رسیدن به اهدافی که به صورت آرزو در وجود خودشان متراکم و انباشته کردند حاضر میشوند به مصلحت یک کشور و حقانیت یک راه پشت کنند و لگد بزنند. کاری میکنند که سردمداران غربی و دشمنان درجه یک ملت ایران به هیجان میآیند و سرشوق میآیند. از آنها حمایت میکنند. خب این حقیقت روشنی است.
به یاری خدا شما روزی را خواهید دید که ملت ایران بر قلههای افتخار بایستند و مردم دنیا نظارهگر این پیشرفت و افتخار باشند.
نویسنده پناه قرآن در پنج شنبه 89/9/4 |
نظر